راستان | نام قاتل شاید در ذهن خیلی از ما تصویر یک اراذل قدارهکش خیلی خطرناک را تداعی کند اما حقیقت این است که بسیاری از کسانی که با اتهام قتل در بند هستند، افرادی معمولی هستند از جنس خود ما!همین کسانی که با یک اتفاق ساده از کوره درم رفتهاند و نتوانستهاند جلوی خشمشان را بگیرند. غافل از اینکه وارد کردن یک سیلی هم میتواند جان یک انسان را بگیرد و مهر قتل روی پرونده قضایی بنشاند.
اوایل شهریور سال 1402، مأموران حراست یکی از بیمارستانهای پایتخت در تماس با بازپرس کشیک قتل پایتخت از مرگ مرد جوانی خبر دادند که مدرک شناسایی به همراه نداشت. در بررسیهای بعدی مشخص شد افرادی که مرد جوان را به بیمارستان منتقل کردهاند کارکنان کمپ ترک اعتیادی در غرب پایتخت هستند.در تحقیق از کارکنان کمپ، هویت مرد جوان به نام هوشنگ به دست آمد و آنها مدعی بودند که مرد جوان برای ترک به کمپ منتقل و حالش وخیم شده و او را به بیمارستان منتقل کردهاند.
طولی نکشید که متخصصان پزشکی قانونی اعلام کردند هوشنگ بر اثر ضربوجرح و جراحات وارده جانش را از دست داده است.تحقیقات تیم جنایی نشان میداد هوشنگ که اعتیاد به موادمخدر داشته توسط همسایهها برای ترک به کمپ منتقل شده است. یکی از افرادی که در کمپ بستری بوده نیز به مأموران گفت: هوشنگ روز حادثه، روی تخت فرد دیگری خوابید که این موضوع باعث شد یکی از مسئولان کمپ عصبانی شود و او را بهشدت کتک بزند. زمانی که حال او بد شد، او را به بیمارستان منتقل کردند.
با مدارک و سرنخهایی که تیم تحقیق به دست آورده بودند به دستور بازپرس جنایی، مدیرکمپ، مسئول کمپ در شب حادثه، ضارب و سه نفر از کارکنان و مسئولان کمپ بازداشت شدند.بیژن، متهم اصلی پرونده و عامل قتل در تحقیقات مدعی شد: من وظیفه دارم دارو، غذا و امور مربوط به افرادی را که برای ترک به کمپ میآیند فراهم کنم. روز حادثه هوشنگ حال خوبی نداشت و فرش داخل اتاق را کثیف کرد. من هم به او یک سیلی زدم و او را به سمت دستشویی بردم.
در حالی که بیژن چنین اظهاراتی را مطرح کرد، شاهدان دیگر در تحقیقات عنوان کردند که او سه بار هوشنگ را مورد ضرب و جرح قرار داده است. 5 متهم دیگر به دستور بازپرس محمد مهدی براعه با قرار وثیقه آزاد شده و بیژن به عنوان متهم اصلی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد.
درگیری دستهجمعی در مقابل جگرکی در پاکدشت با قتل مرد میانجی پایان گرفت. متهمان این پرونده در دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرده و متهم ردیف اول مدعی شد، فقط یک سیلی به صورت مقتول زده است.تحقیقات جنایی در این پرونده از آخرین روزهای دیماه سال۱۴۰۰ و با گزارش درگیری خونین چند پسر جوان در بلوار عارف شهرستان پاکدشت آغاز شد. ماموران با حضور در محل درگیری متوجه شدند صاحب یک جگرکی همراه پدر و برادرش با سه مشتری درگیرشده و آنها را مجروح کردهاند. یکی از مجروحان به نام علی در این درگیری به کما رفته بود که پزشکان پس از یک هفته مرگ مغزی او را تایید کردند.
صاحب جگرکی در تحقیقات گفت: «شب حادثه پای منقل بودم که سه مشتری روی صندلی نشسته و سفارش دادند. یکی از آنها به نام سینا در حالی که چاقو در دستش بود از من خواست داخل ماشین او برویم و صحبت کنیم. داخل ماشین درباره خواهرم حرف زد که ناگهان پدرم رسید و با او درگیر شد. آنجا بود که تازه فهمیدم قبلش درباره خواهرم با پدرم صحبت کرده و با او درگیر شده بود. دعوای ما بالا گرفت و برادرم به نام سهیل از طریق دوستم متوجه ماجرا شد و خودش را به آنجا رساند. او با دست فقط ضربهای به صورت علی زد که او نقش بر زمین شد.»
سپس سهیل در تشریح جنایت گفت: «آن شب خواب بودم که یکی از دوستان برادرم زنگ زد و گفت چند نفر دم جگرکی در حال کتکزدن برادر و پدرت هستند. وقتی رسیدم دعوا تقریبا تمام شده بود. علی با تیزی به سمتم آمد که یک ضربه به صورتش زدم. روی زمین افتاد و سرش به جدول کنار خیابان برخورد کرد. .»
23 مرداد ماه ۹۴ مرد جوانی به کلانتری ۱۱۱ هفت چنار رفت و گفت: پدر ۵۱سالهاش به نام جمشید در خیابان قاسم فرهنگ در دوراهی قپان از سوی دو پسرعمو زخمی و به بیمارستان منتقل شده است. تحقیقات پلیس در این زمینه آغاز و مشخص شد جمشید ضربهمغزی شده و به کما رفته است. تلاش برای ردیابی متهمان فراری آغاز شده بود که جمشید روی تخت بیمارستان جان سپرد. یک هفته بعد مهدی ۲۹ ساله و فرزین ۲۳ساله بازداشت شدند. آنها به درگیری با مرد همسایه اعتراف کردند و مهدی گفت که با سیلی به صورت مرد میانسال زده و او را هل داده است.
مهدی گفت: جمشید که همسایهمان بود مدتی قبل به من و پسرعمویم تذکر داده بود، سر خیابان پرسه نزنیم. سر همین موضوع با هم درگیر شده و کار به کلانتری کشیده بود.23 مردادماه من و همسرم از جشن عروسی برمیگشتیم که فرزین و جمشید را دیدیم که با هم درگیر بودند. من برای میانجیگری وارد دعوا شدم. جمشید به نظرم حال طبیعی نداشت و به همین خاطر فحاشی میکرد. من سعی کردم او را آرام کنم اما نشد به همین خاطر سیلی به صورتش زدم که به زمین افتاد و سرش با قفل روی کرکره یک مغازه برخورد کرد.
مهرماه سال 1402 در پی اعلام یک فقره قتل در یکی از بیمارستانهای شرق استان تهران، موضوع رسیدگی به این پرونده در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت. کارآگاهان ابتدا با حضور در بیمارستان و بررسی جسد هیچگونه آثار ضرب و جرح روی جسد مشاهده نکردند.در گام بعدی نیز با بررسی میدانی و تحقیقات از شاهدان صحنه جرم دریافتند؛ مقتول مردی 25 ساله تبعه افغانستان با هموطن خود وارد مشاجره و درگیری شده و در ادامه قاتل با زدن یک سیلی به صورت مقتول باعث میشود وی کنترلش را از دست داده و دچار تشنج شود. قاتل توسط مردم دستگیر شده و سپس توسط پلیس به اداره دهم پلیس آگاهی منتقل شد. مقتول نیز پس از حادثه به بیمارستان انتقال یافت، اما علیرغم اقدامات پزشکی صورت گرفته، جان خود را از دست داد.
کارگر 34ساله اهل کرمانشاه، بهدلیل عصبانیت و ناتوانی در کنترل خشم خود، مرتکب قتل شد و اکنون ماهها از زندانی شدن او میگذرد.این فرد بهدلیل درآمد پایین بههمراه والدینش در منزل پدری سکونت داشته که در همسایگی آنان فردی میانسال بههمراه مادرش زندگی میکرده و با نگهداری چندین کبوتر روی پشتبام منزل خود، برای سایر همسایگان مزاحمت ایجاد میکرده است. با توجه به اینکه منزل آنان با منزل متوفی فاصله نداشته چندین مرحله بهدلیل نگاه کردن متوفی به داخل حیاط توسط خانوادهبه وی تذکر داده شده بود اما متأسفانه همچنان به کار خود ادامه داد تا منجر به مرگ خودش شد.
روز حادثه در حالی که همسر و مادر متهم به قتل داخل حیاط بودند، مجدداً متوجه حضور متوفی روی بام میشوند و شروع به تذکر دادن میکنند؛ متهم نیز با توجه به اینکه مدتها از کارهای وی که موجب سلب آسایش خانوادهاش شده به ستوه آمده بود، به پشتبام منزل رفته پس از مشاجره لفظی، به صورت متوفی یک سیلی میزند که همین ضربه باعث برهم خوردن تعادل مرد همسایه و سقوط وی از پشتبام و مرگ وی میشود.
هفت صبح
باقری درباره بحث کم کاری برخی بازیکنان و متشنج بودن...
اوایل شهریور سال 1402، مأموران حراست یکی از بیمارستانهای...
چند ایرانی ویدیویی از یک ماساژور زن تایلندی منتشر کردند...
برگزاری کنسرت پرستو احمدی در کاروانسرای دیر گچین به...